The Alchemict (full text)
the alchemist 1
The Alchemict (full text)
the alchemist 1

The Alchemist - Full Text

شناسه محصول : 501015

0 نفر
%40
قیمت : 840,000 ريال
علاقه مندی

ویژگی های محصول
  1. نویسنده: Paulo Coelho
  1. نوع جلد: شومیز(رقعی)
  1. تعداد صفحات: 161
  1. سال چاپ: 1397
  1. ناشر: Harper Collins publishers
شابک (ISBN)
  • 9780722532935
  • 9780722532935

کتاب The Alchemist یا کیمیاگر ماجرای روح سرگشته‌ای را بازگو می‌کند که در جست‌و‌جوی گنجی نهفته (افسانه‌ی شخصی)، سفرِ بی‌توشه خود را آغاز می‌کند زیرا عقیده دارد افسانه‌ی شخصی تنها عاملی است که فرد می‌تواند زندگی معناداری را تجربه کند. او در طول سفرش احساساتی مثل: شکست، اشتیاق، ترس، تنهایی، عشق و سرگردانی را تجربه می‌کند اما همچنان به راه خود ادامه می‌دهد. شما می توانید این کتاب را با تخفیف از فروشگاه اینترنتی کلام بوک شاپ - kalambookshop - تهیه فرمایید.

  • سانتیاگو چوپانی جوان و ماجراجو اهل آندلس است. هربار که او زیر درخت چنار‌ی می‌خوابد که از خرابه‌های کلیسایی روییده است. رویایی را می‌بیند که در آن کودکی از وجود گنجی که در پای اهرام ثلاثه است خبر می‌دهد. او این رویا را بار‌ها دیده است. سانتیاگو برای در‌میان گذاشتن خوابش پیش یک پیش‌گو می‌رود. زنِ پیش‌گو سانتیاگو را تشویق می‌کند به مصر برود. اگرچه سانتیاگو این پیشنهاد را نادیده می‌گیرد و به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. اما مدتی بعد مردی جادویی به نام ملدیزدک بر او ظاهر می‌شود و خود را پادشاه کشور سالم معرفی می‌کند. ملدیزک حرف‌های پیشگو را تایید می‌کند او برای سانتیاگو از رویای شخصی می‌گوید و او را متقاعد می‌کند گوسفندانش را بفروشد و راهی طنجه شود. وقتی سانتیاگو به طنجه مي‌رسد فردی تمامی پولش را می‌دزدد. در نتیجه مجبور می‌شود در مغازه بلورفروشی کار کند. صاحب مغازه تاجری مهربان و محافظه کاراست. تاجر به سانتیاگو چند درس مهم می‌آموزد. سانتیاگو هم تاجر را تشویق می‌کند تا در تجارتش ریسک کند. این ریسک‌ها نتیجه می‌دهند و سانتیاگو در عرض یک سال به تاجری موفق تبدیل می‌شود.

    سانتیاگو تصمیم می‌گیرد در‌آمد خود را نقد کند و دنبال رویا شخصی‌اش برود. او می‌خواهد بالاخره گنجی که زیر اهرام ثلاثه دفن شده است را پیدا کند. او به کاروانی می‌پیوندد که از صحرای بزرگ آفریقا به سمت مصر در حرکت است. در راه مردی انگلیسی را ملاقات می‌کند که در حال تحصیل در رشته‌ی کیمیاگری است. سانتیاگو چیز های زیادی از مرد انگلیسی می‌آموزد. مثلا می‌فهمد که راز کیمیاگری روی یک تکه سنگ زمرد کوچک نوشته شده است. سانتیاگو متوجه می‌شود مرد انگلیسی در راه سفر به واحه‌ای در الفایوم است. جایی که قرار است یک کیمیاگری ۲۰۰ ساله را ملاقات کند و راز این کار را بیاموزد.

    مشخص می‌شود که کاروان برای دوری از جنگ های صحرایی باید توقفی طولانی در الفایوم داشته باشد. جایی که دو اتفاق مهم برای سانتیاگو رخ می‌د‌هد. یکی ملاقات با دختری به نام فاطیما که سانتیاگو عاشق او می‌شود و دیگری ملاقات با کیمیاگر که او را به سفری به صحرا دعوت می‌کند. در طول سفر او به سانتیاگو از اهمیت گوش دادن به قلب و دنبال کردن رویای شخصی‌اش می‌گو‌ید. کیمیاگر سانتیاگو را متقاعد می‌کند تا فاطیما را ترک کند و به اهرام برود. سفری که در آن خودش نیز همراه سانتیاگو می‌شود.

    در حالی که سانتیاگو و کیمیاگر در صحرا سفر می‌کنند کیمیاگر درس های خردمندانه‌ زیادی درباره روح جهان به او می‌آموزد. اما وقتی تنها چند روز مانده که به اهرام برسند به‌وسیله لشکر اعراب دستگیر می‌شوند. کیمیاگر در ازای نجات جان خودش و سانتیاگو تمام پول سانتیاگو را به آن‌ها می‌دهد. کیمیاگر به آن‌ها ميی‌گويد:‌ “سانتياگو كيمياگر قدرتمندی است و در عرض سه روز به باد تبديل می‌شود.” سانتياگو هراسان می‌شود. زيرا قبلا هرگز به باد تبديل نشده است. او در طول سه روز در صحرا تفكر می‌كند. در روز سوم با باد و خورشيد صحبت می‌كند و از آن‌ها كمک می‌خواهد و در آخر به خداوند متصل می‌شود. طوفانی عظیم در صحرا ایجاد می‌شود و سانتیاگو از یک طرف صحرا محو شده و در طرف دیگر ظاهر می‌شود. با این کار باعث آزادی خودش و کیمیاگر می‌شود.

    بالاخره کیمیاگر روش تبدیل سرب به طلا را به سانتیاگو نشان می‌دهد. در بخش آخر سفر، کیمیاگر در یک صومعه که چند ساعت با اهرام فاصله دارد مقداری طلا به سانتیاگو می‌دهد و او را راهی بخش آخر سفرش می‌کند. سانتیاگو پای اهرام می‌رسد و شروع به کندن می‌کند. دو نفر به او حمله ور می‌شون.د سانتیاگو به آن‌ها درباره رویای شخصی می‌گوید. این حرف‌ها باعث می‌شود دزدان فکر کنند او پولی ندارد و رهایش کنند. یکی از آن‌ها هنگام رفتن از افسانه شخصی خودش برای سانتیاگو می‌گوید تا بی‌ارزش بودن رویا‌های شخصی را به او نشان دهد. رویای او که درباره‌ی گنجی‌ست که پای درخت چناری‌ مخفی شده است. درختی که از خرابه‌های یک کلیسا در اسپانیا رشد کرده است. سانتیاگو متوجه محل اصلی گنج می‌شود. همان‌جایی که سانتیاگو چوپانی می‌کرد،  به آسمان نگاه می‌کد و می‌خوابید. او به اسپانیا باز می‌گردد تا گنجینه طلا و جواهرات را از زير درخت بردارد و به صحرای الفایوم برگردد. جایی که فاطیما منتظرش است.

    شخصيت های داستان

     

    سانتياگو؛ جستجوگر گنج

    شخصيت اصلی داستان چوپانی جوان است. او اهل شهر كوچكی در آندلس است. سانتیاگو مصمم، خودسر و كنجكاو است. او می‌خواهد تا آن‌جايی كه ممكن است درباره جهان بياموزد. او در مقابل خواسته‌ والدينش كه آرزو كشيش شدن او را داشتن مقاومت كرد. به‌جای آن تصميم گرفت چوپان شود تا بتواند به كل كشور سفر كند. او به غير از طبيعت ماجراجويانه‌اش از بسیاری جهات محافظه‌كار و مغرور است. اما رويای رسيدن به گنج در او شكل مي‌گيرد. او برای رفتن دنبال گنج دودل است. او کسی به‌اسم ملجيزدک را ملاقات می‌كند. فردی مرموز كه برای او از رويای شخصی می‌گوید. رویایی كه هر فرد برای رسيدن به غایت زندگي‌اش بايد آن را دنبال كند.

    كيمياگر؛ راهنمای سانتیاگو

    از قرار معلوم 200 سال سن دارد. شخصيتی مرموز و بسيار قدرتمند است كه در واحه‌ الفايوم به‌عنوان آموزگار كيمياگری زندگی می‌كند. بسياری از ساكنين الفايوم از وجود او بی‌خبراند. حتی سران قبايل براي ديدن او بايد فردی را بفرستند که قرار ملاقات را ترتیب دهد. او به غايت كيمياگری رسيده. یعنی می‌تواند کارهای محیرالعقولی مانند ساخت سنگ فلسفه، تبديل هر فلز به طلا و درمان همه‌ بيمار‌ی‌ها را انجام می‌دهد. همچنين او قدرت‌های جادویی هم دارد. با كيمياگر بیشتر به‌عنوان معلم سانتياگو آشنا می‌شویم. او سعی می‌کند بیشتر از مفاهیم کلامی با استفاده از تجربه‌های حسی چیزی به سانتیاگو بیاموزد.

    آموزه‌های كيمياگر موضوع استعاره‌ی تبديل یک ماده‌ معمولی به ماده‌ای ارزشمند‌ را به مسير فردی سانتياگو متصل می‌كند. همچنين خردش او را با روح درونی جهان مرتبط می‌كند و اين ارتباط به او قدرت‌های ماورايی می‌دهد. اين باعث مي‌شود تا بتواند به سانتياگو در مسيرش كمک كند تا او نيز روح درونی جهان را درک كند. همچنين باعث رشد فردی سانتياگو برای اتصال با جهان اطرافش، گوش فرا دادن به قلبش و يافتن قدرت‌های ماورايی‌اش شد.

    صاحب مغازه بلورفروشی؛ دوست دوران طنجه

    صاحب مغازه  نقش مهمی به‌عنوان دوست در دوران اقامت سانتياگو در طنجه داشت. گرچه او فرد محافظه‌كاری بود كه افسانه شخصی خود یعنی رفتن به مكه بود دنبال نكرده بود. چون می‌ترسيد بعد از آن زندگی‌اش بی‌معنی‌ شود. مغازه‌‌ او روی بلندی‌های طنجه قرار داشت. جايی كه او احساس شادی نداشت. اما ريشه‌های خود را در آن‌جا مي‌ديد. باوجود اين او مذهبی و مهربان نيز بود، آن‌قدر كه سانتياگو را به مغازه خود راه داد.

    او بعد از مدتي متوجه احمقانه بودن افكارش درباره رسيدن به افسانه‌ شخصی‌اش شد و سانتياگو نيز فايده ريسک كردن را به او نشان داد. با این حال زندگی او نمونه‌ای از زندگي ملال‌آوری است كه نتيجه تصميمات شخصی او در طول زندگی‌اش بوده است. البته او شخصيت مثبتی در داستان است.

    ملجيزدک؛ پادشاهی افسانه‌ای

    او پادشاه منطقه سالم است. به شكل پيرمردی بر سانتياگو ظاهر می‌شود كه در شهری قدیمی در اسپانيا به‌نام تريفا زندگی می‌كند. حضور او در كتاب كوتاه است. اما نقش مهمی را با معرفی چند مفهوم اساسی بازی می‌كند. او به مفاهيمی از قبيل افسانه شخصی، روح جهان، شانس تازه‌كارها اشاره می‌کند. او همچنين دو سنگ اوريم و توميم را به سانتياگو داد كه نماد بله و خير بودند تا راهنمای او در طول سفرش باشند. ملجیزدک اولين شخصيت در طول داستان است كه قدرت جادويی دارد. به‌وسيله آن سانتياگو را متقاعد می‌کند تا افسانه شخصی‌اش را دنبال کند.

    مرد انگليسی؛ تجربه‌گرایی یا عقل‌گرایی؟

    مرد انگليسی فردی تحصيل‌كرده، جاه‌طلب و كيمياگری الهام‌بخش است. او به اندازه‌ای جاه‌طلب است كه در جستجوی كيمياگر به كاروان پيوسته. اما او فردی جامعه‌گريز است و ترجيح مي‌دهد به جای معاشرت با افراد، بيشتر وقت خود را با كتاب‌هايش بگذراند. مرد انگليسی و سانتياگو هر دو دنبال افسانه شخصی خود هستند. به همين خاطر خيلی زود با يكديگر دوست می‌شوند. سانتياگو از او مسائل عقلانی را می‌آموزد و او از سانتياگو اهميت تجربه را. اما كيمياگر مرد انگلیسی را در سطح شاگردی خود نمی‌بيند. زيرا او بيش‌ازاندازه غرق كتاب‌هايش شده. اين موضوع اهميت تجربه‌ای را كه فرد در عمل كسب می‌کند، نشان می‌دهد و آن را در مقابل دانش عقلانی قرار می‌دهد.

    فاطيما؛ تنها شخصیت مونث مهم داستان

    تنها شخصيت مونث در كتاب كه که کمی جلب می‌كند، فاطیما است. در داستان زيبايی و صبر او توصیف می‌شود. او منتظر می‌ماند تا سانتیاگو به رویای شخصی‌اش برسد و بعد بازگردد. او در واحه‌ الفايوم زندگی می‌كند و تنها وظيفه‌اش آوردن آب از چاه است. او به‌عنوان دختری که در صحرا زندگی کرده درباره عشق مردان به یک نتیجه رسیده است. مردان باید زنی را که دوست دارند برای مدتی طولانی رها کنند. او سانتیاگو را متقاعد می کند که مسیرش را دنبال کند. فاطیما به او اطمینان می‌دهد که اگر واقعا عاشقش باشد، پیش او برمی‌گردد. در آخر فاطيما افسانه شخصی خود را دوست داشتن و انتظار برای برگشتن سانتياگو می‌داند و می‌گويد افسانه شخصی ديگری ندارد.

    درون‌مایه اصلی

    محوريت افسانه های شخصی

    بنابر گفته كتاب تنها راه زندگی رضايت‌بخش دنبال كردن افسانه‌ شخصی است. طبيعت غايت هرچيز را در چرخه‌ افسانه‌های شخصی به‌وجود می‌آورد تا هرچيز به سطح بالاتری رود و به افسانه‌ شخصی جديدی دست يابد. اين موضوع آن‌قدر اهميت دارد كه سانتياگو به‌خاطرش فاطيما را رها می‌كند. آن‌هايی كه رويای شخصی‌شان را دنبال نمی‌كنند مانند صاحب مغازه بلورفروشی در غم و شكست به‌ سرمی‌برند. حتی در كيمياگری كه مفهوم اصلی كتاب است، فلزات نيز غايتی دارند كه آن تبديل شدن به طلاست.

    اتحاد طبيعت

    در کتاب کیمیاگر، وحدت معنوی توسط روح جهان نشان داده می شود. همه طبیعتف از انسان گرفته تا شن‌های صحرا را به هم پیوند می‌دهد. این ایده این ایده شالوده رمان است. از طرفی کیمیاگر را می‌بینیم که فلز را به طلا تبدیل می‌کند. طرف دیگر هم سانتیاگویی حضور دارد که خود را به شخصی تبدیل می کند که توانایی دستیابی به افسانه شخصی خود را دارد. طبق این رمان ، روح جهان یک آرزوی نهایی یا افسانه شخصی را برای همه‌چیز ایجاد کرده است؛ خواه سانتیاگو یا یک تکه آهن. برای تحقق افسانه شخصی، هر‌چیزی باید یاد بگیرد که به روح جهان برسد که آن را تصفیه می کند. پاكسازی مداوم در نهایت منجر به کمال می‌شود. این تصور از انسان‌ها، فلزات و سایر مواردی که با یک هدف مشترک هستند نشان می دهد که همه عناصر موجود در طبیعت اساسا اشکال مختلف یک روح واحداند.

    خطرِ ترس

    ترس به طور مداوم در طول سفر سانتیاگو به‌عنوان مانع اصلی‌اش برای دستیابی به افسانه شخصی ظاهر خودنمایی می‌کند. سانتیاگو اشکال مختلفی از ترس تجربه می‌کند. از جمله می‌توان به ترس کودکی از تعبیر خواب توسط زن کولی، ترس مادی از دست دادن ثروت خود با عزیمت به طنجه یا پیوستن به کاروان صحرا، ترس فیزیکی از مرگ در جنگ الفایوم و ترس معنوی را زمانی تجربه می‌کند که کیمیاگر او را مجبور می‌کند که تلاش کند تا به باد تبدیل شود.

    کسانی که ترس را نادیده می گیرند به‌عنوان چهره‌های روشن‌فکر ظاهر می‌شوند. ترس بر ضعیف‌ترین شخصیت‌های کیمیاگر غلبه دارد. تاجر بلور به‌ویژه نماینده کسی است که اجازه داده است ترسش بر زندگی او حکم‌رانی کند. اگرچه او می خواهد به زیارت مکهبرود که بر هر مسلمانی واجب است، اما می‌ترسد وقتی سفر را انجام دهد دیگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی نداشته باشد. در نتیجه او عمیقا ناراضی باقی می‌ماند و این تصور را تقویت می کند که ترس مانع رسیدن به یک زندگی شاد و کامل است.

    موتیف

    روياها

    در کتاب کیمیاگر رویاها راهی برای عبور از خواسته‌های درونی فرد و نوعی ارتباط با روح جهان را نشان می‌دهند. مثلا رویای سانتیاگو درباره گنج در مصر، افسانه شخصی‌اش را برای او آشکار می‌کند و کل طرح داستان کیمیاگر را به حرکت در می‌آورد. این که آیا فردی به رویا اعتقاد دارد یا خیر شخصیت‌ها را به دو دسته تاریک و روشن تقسیم می‌کند؟ رئیس قبیله رویای شاهین‌های سانتیاگو را بسیار جدی می‌گیرد. او این رویا را به‌عنوان پیامی از یک حمله قریب‌الوقوع در نظر می‌گیرد. او همچنین داستانی درباره توانایی جوزف در خواندن رویاها بیان کرد و نتیجه گرفت که کسانی که واقعا به رویا باور دارند، توانایی فهم آن را نیز دارند. می‌بینیم که بینش رئیس به او اجازه می‌دهد با موفقیت از واحه در برابر حمله دفاع کند.

    سرنوشت

    برخی از شخصیت‌هایی که سانتیاگو در طول سفر با آن‌ها ملاقات می‌کند از کلمه مكتوب استفاده می‌کنند. همان‌طور که تاجر بلور توضیح می‌دهد، به‌معنی نوشته‌شده است. این کلمه معمولاً  وقتی ظاهر می‌شود که سانتیاگو می‌خواهد وارد فصل جدیدی از زندگی‌اش بشود. این یک مانع اطمینان‌بخش برای سانتیاگو می‌شود. زیرا به سانتياگو  یادآوری می‌کند که اقدامات خود را در متن سرنوشت ببیند. سانتیاگو کم‌کم می‌آموزد سرنوشت همیشه با کسانی که دنبال افسانه‌های شخصی خود هستند همکاری می‌کند. بنابراین تا زمانی که او همچنان روی هدف خود متمرکز باشد ، می‌تواند خیالش از این‌که سرنوشت او قبلا در تاریخ جهان نوشته شده، راحت باشد. علاوه براین تکرار مکتوب لحن کتاب کیمیاگر را تقویت می‌کند. این کلمه احساس جهانی بودن و سنگینی معنوی به داستان سانتیاگو می‌بخشد. البته این درباره سایر اصطلاحات بزرگ کتاب مانند روح جهان هم صدق می‌کند.

    فال

    نقش برجسته نشانه‌ها در کیمیاگر یک هدف دوسويه دارد. برای اولین بار پیش‌گو سانتیاگو را درمورد سفرش راهنمایی می‌کند و به او اطمینان می‌دهند که روح جهان سفر او را تأیید کرده است. همان‌طور که ملجیزدک توضیح می‌دهد نشانه‌ها بخشی از زبان جهانی دنیای ما را تشکیل می‌دهند. پس اگر سانتیاگو به این زبان توجه کند همیشه می‌تواند معنی‌اش را در محیط خود پیدا کند. برای مثال، وقتی سنگ‌های اوریم و توميم از جیب سانتیاگو می‌ریزند، سانتیاگو تصمیم می‌گیرد این رویداد را به فال نیک بگیرد. او احساس می‌کند جهان سعی دارد به او کمک کند. بپس نشانه‌ها موضوع کتاب درمورد وحدت طبیعت تقویت را می‌کنند.

    نمادها

    گوسفندان

    گوسفندان سانتیاگو نمادی از نوع زندگی کسانی است که کاملاً افسانه شخصی خود را كور می‌كنند. سانتیاگو گوسفندان خود را دوست دارد. اما او برای این حیوانات احترام زیادی قائل نیست. چون آن‌ها به چیزی بیشتر از آب و غذا تمایل ندارند. او فکر می‌کند گوسفندانش قدر سرزمین‌های شگفت‌انگیزی را که سانتیاگو در طول سفر کشف می‌کند نمی‌دانند. همچنین  او تصور می‌کند گوسفندانش چنان کورکورانه اعتماد می‌کنند که می‌تواند یکی‌یکی آن‌ها را بکشد بدون این‌که آن‌ها متوجه شوند. این گوسفندان نمادی از شخصیت‌های کتاب مانند نانوا و تاجر بلور هستند. آن‌هایی که دنبال افسانه شخصی خود نمی‌روند. این شخصیت‌ها مانند گوسفندان به خواسته‌های مادی و مقبولیت اجتماعی خود بسنده می‌کنند. پس آن‌ها توانایی ارزیابی جنبه‌های خاصی از خلقت را ازدست می‌دهند. چون دیدگاه‌شان محدود است، فرصت‌های بسیاری را از دست می‌دهند.

    كيميا

    کیمیاگری، که در آن یک فلز پایه به فلزی با ارزش‌تر مانند طلا تبدیل می شود، نماد غالب کتاب کیمیاگر است. همچنین سفر سانتیاگو برای رسیدن به افسانه شخصی خودش را هم بازنمایی می‌کند. روند تبدیل فلزات ساده به فلزی مانند طلا مانند روندی‌ست که یک انسان معمولی طی می‌کند و به انسانس تبدیل می‌شود که تلاش می‌کند به افسانه شخصی‌اس برسد. در اصطلاح کتاب، این فلز باید خود را از تمام ناخالصی‌ها خلاص کند تا به تکامل برسد. به همین ترتیب انتیاگو باید خود را از آلودگی‌هایی مانند تمایل به پذیرفته شدن توسط پدر و مادر، تمایل به زندگی به‌عنوان چوپان ثروتمند و حتی تمایل به زندگی با فاطیما خلاص کند. آن زمان می‌تواند افسانه شخصی خود را تحقق بخشد و به سطح بالاتر دست یابد. روشی که فرد برای یادگیری کار کیمیاگری به دست می آورد به موازات دستیابی فرد به افسانه شخصی خود است. همان‌طور که کیمیاگر به سانتیاگو می‌گوید: “اگرچه کتاب‌های بسیاری درباره کیمیاگری نوشته شده است، اما این کتاب‌ها فقط کار را پیچیده می‌کنند. در حقیقت تمام اسرار کیمیاگری در سنگ كوچک زمرد وجود دارد و این اسرار را نمی توان با کلمات بیان کرد.” به همین ترتیب هیچ دستورالعملی نمی‌تواند شخص را به سمت افسانه شخصی‌اش راهنمایی کند. فرد باید از غرایز خود و فال‌های ارائه‌شده توسط روح جهان پیروی کند. کیمیاگر مرد انگلیسی را رد می‌کند و سانتیاگو را برای شاگردی انتخاب می‌کند. چون برای درک جهان به کتاب و دلیل وابسته نیست. سانتیاگو در نهایت با گوش دادن به روح جهان با تمام طبیعت از جمله باد و خورشید ارتباط برقرار می‌کند و به وضعیت بالاتری از وجود دست می‌يابد.

    بيابان

    کویر، شرایط سخت و جنگ‌های قبیله‌ای، نمادی از مشکلاتی جدی‌اند که هرکسی در جستجو افسانه شخصی خود بايد منتظرش باشد. همان‌طور که کیمیاگر می گوید: “آزمون‌ها جزئی از ذات همه افسان‌های شخصی هستند. زیرا برای ایجاد رشد معنوی ضروری‌اند. پس با گرما صحرا، سکوت، پوچی و یکنواختی کویر سانتیاگو را آزمایش می‌کند. با این‌حال حتی در کویر  زندگی جريان دارد و روح جهان حضور دارد. سانتیاگو هم این را می‌آموزد. سانتیاگو محیط خود را درک می‌کند و و نشانه‌های زندگی را در مناطقی می‌بیند که به نظر ویرانه می‌رسند. سرانجام او یاد می‌گیرد که همه اجزا آفرینش را در یک دانه شن و ماسه تشخیص دهد. او در بزرگ‌ترین آزمایشی که در طول کتاب با آن روبه‌رو می شود ، می‌فهمد که می‌تواند کویر را در تلاش برای تبدیل شدن به باد به خدمت گيرد.

    جمع‌بندی

    كتاب با استعارات و مفاهيم متفاوت سعي دارد به كمال رسيدن هر فرد را از راه دنبال كردن افسانه‌ شخصی نشان دهد. پس هركدام از ما مي‌توانيم از ملجيدزک درونمان انگيزه بگيريم و اين راه را در پیش بگیریم كه تنها راه ما برای زندگی رضايت‌بخش است.

     

نویسنده :

نوع جلد :
شومیز(رقعی)

تعداد صفحات :
161

سال چاپ :
1397

ناشر :
Harper Collins publishers

کد ناشر :
12578

نوبت چاپ :
1

تعداد جلد :
1

ثبت نظر

شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .





محصولات هم گروه

; ;